دومین همایش جغرافیای تاریخی
دومین همایش جغرافیای تاریخی در تاریخ ۳ بهمن ماه سال ۱۳۹۸ با حضور جمعی از استادان و پژوهشگران در پژوهشکده تاریخ اسلام برگزار شد.
- دبیر علمی همایش: آقای دکتر رهنمایی
- دبیر اجرایی همایش: آقای خلیل قویدل قدرتی
حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای سیدهادی خامنهای: به همه اساتید و مدعوین محترم خوش آمد عرض میکنیم. با قدرشناسی از فعالیتهای علمی توسط اساتید محترم، برای موضوعات مهم علمی برپا شده که همکاری کردند و تشریف آوردند. این فعالیت یک فعالیت بنیادی است که در شرایطی که شاهدش هستیم با همه کمبودها و نبود امکانات در کنار بسیاری از امکاناتی که بدون مصرف درست و حساب شده به هرز میرود، اینجا با همان کمبودها و همت اساتید کار علمی خودش را جدی گرفته و دنبال میکند.
یکی از مباحث مهم جغرافیاست، به خصوص جغرافیای تاریخی که در نوع خودش در عرصه علم تازگی دارد و در دنیا هم تازه به آن مسئله پرداخته شده است. خوشبختانه در جامعه ما، پژوهشکده تاریخ اسلام از معدود مراکز علمی است که به همت اساتید محترم از جمله جناب آقای دکتر رهنمایی و دوستان و همکارانشان به مبحث جغرافیای تاریخی اهمیت داده میشود و این دومین سمیناری است که در اینجا به این موضوع پرداخته میشود. سمینار اول جغرافیای تاریخی در سال ۹۳ بود که مجموعه مقالات آن چاپ شد و در اختیار اهل علم قرار گرفت. امیدوارم همایش امروز به همان صورت و شاید بهتر برگزار شود تا هم ما و هم جامعه علمی از مقالات علمی آن استفاده لازم را ببرم.
دکتر رهنمایی (دبیر علمی همایش): خیر مقدم عرض می کنم به همه شما. همه میدانیم که جغرافیای تاریخی در رشتههای تاریخ و جغرافیا و برخی از رشتهها مثل ایرانشناسی فقط در دورههای کارشناسی، ارشد و دکتری به عنوان یک واحد درسی مطرح است. تقریبا در گروههای جغرافیا این درس حذف شده و سالها پیش که بنده افتخار همکاری با حضرت حجت الاسلام و المسلمین سیدهادی خامنهای را داشتم در مسئولیت گروه جغرافیای تاریخی را برعهده گرفتم. همایش اول ما که در سال ۹۳ برگزار شد با استقبال بسیار زیادی روبرو شد منتها این استقبال فقط از نظر کمی بود نزدیک به ۳۱۰ چکیده به دست ما رسید و نزدیک ۱۷۰ مقاله دریافت کردیم که تعدادی برای ارائه و چاپ انتخاب شدند. مجموعه مقالات همایش در دو جلد چاپ شد. اما نکته ای عرض کنم هنوز در محافل علمی ما به اهمیت جغرافیای تاریخی پی برده نشده. همه فکر می کنند عنوانی است که از ترکیب جغرافیا و تاریخ به وجود آمده.
توجه شما به نکاتی جلب می کنم و عرایضم را به پایان می رسانم. اول اینکه جغرافیای تاریخی یک علم کاربردی است، درست است که میانرشتهای است اما جغرافیای تاریخی به باور من، از میان بسیاری از رشتههای جغرافیا، در زمان حاضر اهمیت کاربردی بیشتری دارد. چرا؟ از بُعد مسائل سیاسی و ژئوپولیتیکی گرفته تا ….
همه میدانیم الان کشورهای دنیا دچار بحران هویت هستند. به خصوص بعد از فروپاشی شوروی و تشکیل اتحادیه اروپا. الان درگیریهای قومی برای تعیین هویت از مسائل اساسی بسیاری از کشورهاست. چند مثال میزنم. تاریخ برای همه اقوام و ملتها اتفاق افتاده است. هیچ ملتی نیست که تاریخ نداشته باشد اما سؤال اصلی اینجاست که این تاریخ که بیانگر هویت این اقوام هستند در کدام جغرافیا اتفاق افتاده است؟ یعنی ظرف جغرافیا، نیمی از مسئولیت تعیین هویت آن مظروف انسانی که روی آن زندگی میکند برعهده دارد. جغرافیا ظرف است اما مظروفش انسانهایی هستند که در قالب یک قوم، ملت، قبیله یا یک کشور تعریف شدهاند. این تاریخ در کدام جغرافیا اتفاق افتاده است؟
مثلا مشکلاتی که بین استان مقدونیه و کشور مقدونیه وجود دارد. تاریخ مقدونیه مشخص است اما هر کدام مدعی هستند که این تاریخ در جغرافیای من اتفاق افتاده است. تمام کشورهای منطقه قفقاز دچار این معضل و مشکل هویتی هستند. ادعاهای ارضی که در قره باغ هست بین جمهوری آذربایجان، ارمنستان، گرجستان و … همه اینها تاریخ دارند و قابل احترام است اما اینکه این تاریخ در کدام جغرافیا اتفاق افتاده، اتفاق نظر ندارند. منطقه بالکان تجزیه کشور یوگسلاوی به بیش از ۵ کشور که هنوزم سر مسئله جغرافیای تاریخی با هم به توافق نرسیدند و شما میدانید دهها هزار نفر در این رابطه و تبیین این هویت جان باختند. جنگی که اتحادیه اروپا نتوانست با تمام امکاناتش آن را آرام بکند و صلح را برقرار کند. این فقط مخصوص کشورهای در حال توسعه نیست. در بریتانیا، مسائل اسکاتلند و ایرلند با انگلستان را به عنوان نمونه میتوان ذکر کرد یا در کانادا منطقه کِبِک (فرانسوی نشین) خواهان هویت فرانسوی خودشان هستند و میگویند بخشی از تاریخ کانادا در ایالت کِبِک اتفاق افتاده نه در ایالتهای دیگر. در کشور عراق امروزی، سوریه و حتی افغانستان که در انتخابات اخیرش شمال افغانستان به یک نفر رأی دادند و جنوب افغانستان روی فرد دیگری توافق نظر داشتند و جغرافیای تاریخی اینهاست که در قالب یک واحد سیاسی- اداری، این مشکلات را به وجود آورده است. همچنین در کردستان، ترکیه و منطقه چچن در ایالتهای شرقی چین که تاریخشان با چین پیوند خورده و نه جغرافیاشان؛ ولی از نظر یک واحد سیاسی با هم زندگی میکنند. این یک بحث مهم کاربردی در مسائل سیاسی- ژئوپولیتیکی مرزی است که مستند است. یک عده باستانشناسی و دیرینشناسی تاریخی منطقه را مطالعه میکنند؛ مستندات را درمیآورند و به سازمان ملل متحد ارائه میکنند و میگویند این اسناد و مدارک تاریخی ماست و میگویند فلان تاریخ در فلان جغرافیا اتفاق افتاده و بحث مسائل و ادعاهای ارضی شروع میشود. بحث دیگری که کاربرد جغرافیایی دارد در تبیین و بازشناسی چشم اندازهاست. تهران را در نظر بگیرید همین جایی که الان ما نشستیم بخشی از اجزاء ده ونک و یوسفآباد، در حدود ۱۵۰ سال پیش اینجا درهها و باغات بوده اما یک اراده سیاسی آقا محمدخان قاجار که تصمیم میگیرد تهران را به عنوان پایتخت انتخاب کند. تمام معادلات سیاسی که در طول تاریخ در دنیا اتفاق میافتد بخشی از آن جذب تهران میشود. این عملکرد پایتختی تهران تمام چشماندازها را دگرگون کرده به جای مراتع و چراگاههای کوهستانی الان مراکز ورزشی و اسکی و پذیرایی و تلهکابین درست شده. به جای باغات شمیران که سیبهای معروف دارد و باغات ونک که توت آن معروف است و مزارع و گندمزارهای طرشت که معروفترین گندم منطقه تهران از آنجا برمیخاست الان پوششی از ساختمانها خیابانها و بلوارها و ساخت و سازها به وجود آمده. این تغییر در تمام دنیا در قالب مسائل اقلیمی آلودگی محیط زیست عزم جهانی برای نظم فضایی وارد مسائل و مباحث بین الملل شده است.
در این جمع کوچک اینجا داریم روی موضوعی بحث میکنیم که اهمیتش به مراتب فراتر از اهمیت گستره جغرافیایی ایران است و در مقیاس جهانی موضوع مهمی است.
حسن افراخته (استاد دانشکده علوم جغرافیایی دانشگاه خوارزمی): تحول چشمانداز جغرافیایی رشت در گذشت زمان
«جغرافیای تاریخی» چشمانداز حاصل از نقش قدرت سیاسی در محیط جغرافیایی و فراز و فرود این چشمانداز در گذر زمان را مطالعه میکند. بازسازی تغییراتی که فضای جغرافیایی در طول زمان تحت تأثیر عوامل محیطی یا دخل و تصرف انسانی به خود دیده و تبیین رابطۀ علت و معلولی این تغییرات، دو موضوعی است که محتوا و وظیفۀ جغرافیای تاریخی را شکل میدهد. «انسان»، «فضای جغرافیایی»، «زیست و معیشت» و «زمان»، چهار عنصر اصلی جغرافیای تاریخی را تشکیل میدهند. هدف اصلی مقاله حاضر، تبیین تحولات چشمانداز جغرافیایی رشت از زمان شکلگیری آن تا مقطع کنونی، از منظر جغرافیای تاریخی است. گفتنی است تغییراتی که در چشماندازهای جغرافیایی یا منظر زیست و معیشت در گذر زمان به وجود میآیند، چند و چون بارگذاریهای ضروری و یا غیرضروری را منعکس میسازند که به عنوان شواهدی در برنامهریزی ملی و منطقهای مورد نیاز است؛ مسئلهای که میتواند توجیهگر ضرورت تحقیق باشد. دادههای مورد نیاز این تحقیق، از طریق مطالعۀ اسنادی جمعآوری شده است. دادههای جمعآوری شده با رویکرد تحلیل محتوای کیفی و روش تأویلی تجزیه و تحلیل شده است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که منظر شهر رشت در طول زمان تحت تأثیر عوامل مختلفی تحول یافته است. از جملۀ این عوامل، ساختار محیط طبیعی بوده است. این عامل، بهویژه در ایامی که ساختار اقتصادی و تکنیکی حاکم، توان محدودی در تسلط بر محیط طبیعی داشت، نقش تعیین کنندهای در منظر ناحیه و رشت ایفا کرده است. بهتدریج و بهویژه با کاربرد «د.د.ت» و غلبه بر پارازیتهای انگلی، عوامل فرهنگی (قدرت مذهبی) شکلدهی منظر شهری ناحیه را برعهده گرفت و همین عامل در جمعآوری مازاد اقتصادی کاذب ناحیه و ایجاد شهرهایی با کارکرد اداری-تجاری نقش ایفا کرد. در دورۀ ایجاد حاکمیت متمرکز و بهرهبرداری فئودالی از زمین، منظر شهر رشت آیینۀ تمامنمای قدرت حاکمیت، عوامل وابسته به آنها و دخالت قدرت خارجی بود که همچنان توان نقش عناصر محیطی (توت و جنگل) را در خود به نمایش میگذاشت. شهر محاط در رودهایی بود که محل استقرار مردم کمبضاعت، شکل روستایی به بخشی از شهر بخشیده بود و در بخشهایی دیگر عناصر بازار، خانههای اشراف و روحانیون و ساختوسازهای حاکمیتی و قدرتهای خارجی خودنمایی میکرد. در این دوره، به علت بهرهبرداری استثماری از منابع تولیدی ناحیه، فروش مواد خام و انتقال مازاد اقتصادی آن، با رشد بطئی روبهرو بود. همزمان با دورۀ مدرنیزاسیون، عناصر عینی و روبنایی مدرنیته، منظر شهر را تحت تأثیر قرار داده بودند که نمود آن خیابانهایی با نقشۀ از پیش اندیشیده شده، ساختوسازهای دولتی، اداری، خدمانی و شکلگیری محلههای لوکس و جرقههای جداییگزینی اکولوژیکی بود. منظر شهر در دورۀ جدید، متأثر از سرمایهداری مستغلات و کالایی شدن زمین و مسکن، به صورت خزش شهری، تخریب، ادغام و الحاق روستاها، گسترش بیبرنامۀ ساختمانسازی و شهرکسازی به زیان کاربریهای مولد و آلودگی شدید آبهای ناحیه، خود را به نمایش میگذاشت. به عنوان نتیجهگیری کلی چنین استدلال میشود که منظر شهری رشت، تحت تأثیر نظام قدرت، محیط طبیعی و بازیگری مردم (بیقدرت) در جستوجوی معیشت، در طول زمان تحول یافته است.
حجتالله جودکی (پژوهشگر تاریخ): جغرافیای تاریخی از نگاه مورخان و جغرافیدانان
جغرافياي تاريخي اصطلاحي ميانرشتهاي است که دانشهاي تاريخ و جغرافيا در آن دخيلاند. با وجود اين نگرش جغرافيدانان و مورخان نسبت به آن متفاوت است. مورخان آن را بخشي از تاريخ و جغرافيدانان آن را بخشي از جغرافيا به حساب ميآورند. هنگامي كه كتابها و مقالههای آنان را دربارۀ جغرافياي تاريخي بررسي ميكنيم، با اين تفاوت ديدگاه و نگرش مواجه ميشويم. البته در كشور ما مسئولان هر دو رشته تاريخ و جغرافيا به اين رشته عنايتي ندارند. اين درس در گروه جغرافيا تدريس نميشود و در رشته تاريخ نيز از مقطع كارشناسي حذف شده است! حال آنکه در ديگر كشورها به اين درس اهميت ويژهاي ميدهند و به عنوان يك ضرورت پژوهشي به آن مينگرند.
یاسر ملکزاده (دکترای تاریخ ایران باستان، دانشگاه تهران): هندستان، کابلستان، زابلستان و رود مهران: محدوده مرزهای حداقلی و حداکثری ایرانشهر در دورة خسرو انوشیروان (۵۳۱-۵۷۹م)
در اوایل دوره ساسانی کوشانشهر و هندستان (سند)، دو شهر (ایالت) بزرگ در جنوب شرقی ایران ساسانی و هممرز با هند و چین بودند. از اواسط دورة ساسانی حکومت کوشانشهر فرو پاشید و استانها و شهرستانهای آن به شهرهای همسایه یا شهرهای جدیدی همچون زابلستان و کابلستان ملحق شدند. با توجه به سکوت منابع تاریخی دربارة مرز جنوب شرقی ایرانشهر در دورة ساسانی که ممکن است به دلیل آرامش مرزها در این بخش باشد، اطلاعات ما دربارة حدود مرز ایران و هند و حدود شهرهای مرزی ایران در این حوزة سرزمینی ناقص است. با این حال از اشارههای آثار جغرافیایی و حماسههای دوران کیانیان که توسط مورخان دورة اسلامی به نگارش درآمدهاند اما منشأ ساسانی دارند، میتوان به اطلاعاتی در این باره دست یافت. در مقالۀ حاضر، به تحلیل جغرافیای تاریخی سرزمینهای مرزی جنوب شرقی ایران در دورة خسرو انوشیروان بر پایة متون جغرافیایی و حماسی دورة اسلامی پرداخته شده و تلاش شده است تا حدود تقریبی مرزهای سرزمینی ایران و هند و چین در جنوب شرقی و شرق ایران مشخص شود.
مهدی رضا خادملو (کارشناس ارشد تاریخ اسلام، دانشگاه خوارزمی): جغرافیای تاریخی گلوگاه مازندران (تأثیر موقعیت جغرافیای گلوگاه بر تحولات تاریخی این شهر)
«گلوگاه» شرقیترین شهر استان مازندران است که در طول تاریخ به دلیل قرار گرفتن در مسیر تهاجمات اقوام بیگانه، همواره مورد تهدید، هجوم و تخریب متجاوزان بوده است. از طرفی، گلوگاه تنها شهر استان مازندران با اکثریت ترکزبان است. تحقیق حاضر که به شکل توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر منابع نوشتاری و تحقیق میدانی صورت گرفته، به دنبال این است که بداند اولاً موقعیت جغرافیایی گلوگاه چه تأثیری در رخدادهای تاریخی در این قریه گذرگاهی داشته است؟ ثانیاً موقعیت جغرافیایی گلوگاه چه نقشی در حفر خندقی به نام «جَرکُلباد» در شرق این شهر داشته است؟ ثالثاً موقعیت جغرافیایی گلوگاه چه تأثیری در مهاجرت ترکان ایل «عمرانلو» ساکن در غرب دریای خزر به گلوگاه داشته است؟ به نظر میرسد موقعیت خاص جغرافیایی گلوگاه که در آن دریا و کوه به هم نزدیک بوده، این قریه را به یک منطقۀ گذرگاهی و استراتژیک خاص تبدیل کرده بود و همین عامل تأثیر مستقیم بر تحولات تاریخی این منطقه داشته و سبب حفر خندقی در شرق گلوگاه برای جلوگیری از تهاجم اقوام بیگانه به داخل مازندران شده است. یکی از نتایج حفر خندق در گلوگاه، کوچانده شدن ترکان ایل عمرانلو به این منطقه به منظور سرحدداری و جلوگیری از تهاجم اقوام بیگانه، بهویژه هجوم تراکمه به داخل مازندران بود که ترکزبان شدن این قریه یکی از تبعات آن بوده است.
سید حسن مهدیخانی سروجهانی (دکترای تاریخ و تمدن ملل اسلامی، پژوهشگر مدعو بنیاد دائره المعارف اسلامی):
کتاب جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی تألیف گی لسترنج (۱۸۵۴- ۱۹۳۳م)، ترجمۀ محمود عرفان مهمترین اثر منتشر شده به فارسی در زمینۀ «جغرافیای تاریخی» است که در ۳۴ فصل به توصیف سرزمینهای شرق اسلامی پرداخته است. در این پژوهش با بررسی نحوۀ تنظیم و چینش مطالب و مواد جغرافیایی به کار رفته در چهار فصل مربوط به ایالت خراسان و تطبیق آنها با مفهوم «جغرافیای تاریخی»، نقاط قوت و ضعف اثر یاد شده مورد واکاوی قرار گرفته است. کتاب جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی از نواقص و اشکالات ساختاری و محتوایی به دور نیست، اما در مقایسه با آثار مشابه، با مفهوم «جغرافیای تاریخی» انطباق بیشتری دارد و عمدۀ مطالب آن، مواد جغرافیایی در گذر زمان را شامل میشود.
قدرتالله گراوند (دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن اسلامی، دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) قزوین):
مکتب «چشم انداز» یکی از حوزه های مطالعاتی نسبتاً جدید در جغرافیای تاریخی است که تغییرات چهرۀ طبیعت در دورههای تاریخی به عنوان نقطۀ عطف تاریخی در یک جغرافیای مشخص براساس سیاستگذاری های اعمال شده با رویکرد تأثیر انسان بر جغرافیا را مورد بررسی قرار میدهد. انقلاب مشروطه از منظر مکتب چشمانداز، نقطۀ عطفی در جغرافیای تاریخی لرستان به شمار میرود. از آغاز انقلاب مشروطه تا پایان دورۀ رضاشاه، تغییراتی اساسی در حوزههای مختلف چشمانداز جغرافیایی لرستان رخ داد و معیشت و مورفولوژی شهری دچار تحول شد. بنابراین تحول تاریخی دولت در این دوره، عامل اصلی تأثیرگذار بر چشمانداز لرستان بوده است. در این مقاله مفهوم «چشم انداز مرکب» نیز مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش با رویکرد توصیفی-تحلیلی و با روش کتابخانهای، به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که تحولات تاریخی و حاکمیت سیاسی و نیز عوامل طبیعی چه تأثیراتی بر نوع زیست و معیشت مردم منطقۀ لرستان و نیز تغییر و تحول آن در دورۀ تاریخی مورد بحث داشته است؟
محمود جعفری دهقی (استاد زبانهای باستانی دانشگاه تهران): «رسالۀ جغرافیایی شهرستانهای ایرانشهر» متنی به زبان فارسی میانه
از کتابهای تاریخی و جغرافیایی به زبان فارسی میانه تعداد اندکی برای ما باقی مانده است؛ حال آنکه بسیاری از آنها در سدههای نخستین اسلامی موجود بوده و نویسندگان اسلامی در تدوین فصول مربوط به تاریخ و جغرافیای ایران از آنها بهره گرفتهاند. شهرستانهای ایرانشهر یا شهرستانهای ایران رسالۀ کوچکی به زبان فارسی میانه و تنها اثر به این زبان است که موضوع آن منحصراً جغرافیای تاریخی شهرهاست. تدوین نهایی این رساله، همانند بسیاری از آثار فارسی میانه که امروز در دست است، احتمالاً در قرن سوم قمری/ نهم میلادی انجام شده است. با این حال، هستۀ اساطیری بسیاری از مطالب آن به دورانهای بسیار قدیمتر تعلق دارد. هدف از پژوهش حاضر، معرفی و بررسی این متن به عنوان یک متن جغرافیایی است. اهمیت شهرستانهای ایرانشهر به دلیل داشتن جاینامهای بسیار و ارائۀ آگاهیهای تاریخی و ذکر نام شهرهای مختلفی است که پادشاهان ساسانی بنا کردهاند.
میرهادی حسینی (استادیار گروه تاریخ دانشگاه خوارزمی تهران): مقدمهای بر شناخت جغرافیای تاریخی(ماهیت و پیشینۀ پژوهشی)
یک «حادثۀ تاریخی» دارای سه بُعد است: «متن حادثه»، «زمان حادثه» و «مکان حادثه». بررسی رابطۀ اضلاع این مثلث، یکی از مهمترین مباحث علوم انسانی است. چنانچه بپذیریم که رابطۀ «متن» با «زمان حادثه» فقط در حیطۀ تاریخنگاری است و بررسی رابطۀ «زمان» با «مکان حادثه» نیز مفهومی ناقص در تاریخنگاری است (مفهومی صرفاً جغرافیایی است)، تحقیقاً به این نتیجه خواهیم رسید که بررسی رابطۀ «متن» با «مکان حادثۀ تاریخی» مفهومی فراتاریخی است و پژوهشگر تاریخ را به حیطۀ جغرافیا سوق میدهد. از این منظر، شاید هیچ مقولهای مانند جغرافیا تا این حد به تاریخنگاری نزدیک نمیشود. در این پژوهش نیز به بررسی و واکاوی ارتباط بین دو بُعد حادثۀ تاریخی پرداخته شده که عبارت است از: متن و مکان.
در این نوشتار، روش تحقیق بر پایۀ واکاوی مؤلفههای مهم در شناخت ماهیت جغرافیای تاریخی بنا نهاده شده و مهمترین نتیجۀ این پژوهش تبیین مؤلفههای ماهیت جغرافیای تاریخی و پیشینههای پژوهشی در این مبحث است.
صدیقه قاسمپور (دانشجوی دکتری تاریخ اسلام، گروه تاريخ دانشگاه شیراز): جغرافیای تاریخی رود جیحون
توجه به تأثیر محیط طبیعی بر وقایع جغرافیایی، در آثار کلاسیک تاریخ ایران نمایی بسیار ضعیف و کمعمق دارد. در این پژوهش سعی شده است تا با بیانی موجز و شیوا و با بهرهگیری از نقشههای متعدد، چگونگی تأثیر محیط طبیعی بر وقایع تاریخی، در یکی از مناطق جغرافیایی ایران قدیم مورد بررسی قرار گیرد. روش به کار گرفته شده در این پژوهش، روش کتابخانهای و پژوهش جغرافیای تاریخی با استفاده از نقشههای تاریخی است.بانگاهی به جغرافیای تاریخی رود جیحون، میتوان این محیط اقلیمی را یکی از محیطهای تأثیرگذار در بخشی از تاریخ ماوراءالنهر و ایران دانست؛ آنچنانکه در تاریخ موقعیت جغرافیایی این رود شاهد تغییرات بسیاری بوده است. در این پژوهش موقعیت جغرافیایی رود جیحون، جیحون در بستر اقلیم و تاریخ، تغییرات متعدد رودخانه جیحون از مسیر معمول، تأثیر اقلیم عصر کوتاه یخبندان بر منطقۀ ماوراءالنهر و رود جیحون، رود جیحون به عنوان راه و مسیر تجاری و اقتصادی، رودخانۀ جیحون به عنوان سرحد و مرز، تأسیس و نابودی شهرها و مراکز تمدنی در کنارۀ رود جیحون، از جمله نکات قابل توجه است که به آن پرداخته شده است.
بهزاد اصغری (پژوهشگر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی): مبانی نظری جغرافیای تاریخی در دوران مدرن
جغرافیای تاریخی علمی میانرشتهای مشتق از علم جغرافیا و تاریخ است که در تعریف حدود آن اختلاف وجود دارد. جغرافیای تاریخی از سویی از امکانات و محدودیتهای این دو علم برخوردار است و از سویی با تغییر ماهیت علوم انسانی و اجتماعی در دوران مدرن، به دنبال تبیین مبانی نظری جدید و دوری از حالت توصیفی است. این علم به دلیل دخالت عامل انسانی و جغرافیا، با دیگر رشتههای همعرض خویش نیز شباهتهای نزدیکی دارد. از این رو، در این نوشتار سعی میشود با بیان مبانی نظری جغرافیای تاریخی دوران مدرن، محدودة این رشتة علمی مشخص شود و سپس ارتباط آن با نیروهای درگیر در این علم و همچنین تمایز آن با دیگر رشتهها مورد بررسی قرار گیرد. بر این اساس، با توجه به عاملهای درگیر در جغرافیای تاریخی، میتوان گفت این علم به تشریح تغییرات جغرافیایی میپردازد که به صورت طبیعی یا با دخالت عامل انسانی، در دورة زمانی مشخص و در یک محدودة جغرافیایی صورت میگیرد و نقش آن را در ارتباط متقابل انسان و محیط طبیعی تبیین و تعلیل میکند.
مهرداد دیوسالار (دکترای تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) قزوین): تحول چشم انداز جغرافیایی مازندران در دورۀ پهلوی اول
تغییر و تحول در چشمانداز جغرافیایی یک منطقه، متأثر از علل و عوامل مختلفی است و بیشتر بر نقاط عطف مهم تاریخی یک منطقۀ جغرافیایی تأکید دارد. دورۀ پهلوی اول را از منظر مکتب چشمانداز، میتوان نقطه عطفی در جغرافیای تاریخی مازندران به شمار آورد. در این دوره تغییراتی اساسی در حوزههای مختلف چشم انداز جغرافیایی مازندران رخ داد. پژوهش حاضر بر آن است تا ساحتها و مؤلفههای اساسی تحول چشمانداز جغرافیایی مازندران در دورۀ پهلوی اول را مورد مطالعه قرار دهد. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که این تغییرات ساحتهای متنوع و گوناگونی داشت؛ بهطوری که مورفولوژی و زیست و معیشت شهری و روستایی دچار تحول شده بود. مدرنسازی کشاورزی و زیر کشت رفتن زمینهای بیشتر، ایجاد راهآهن، رشد صنعت و تجارت از مهمترین مؤلفههای تغییر چشمانداز جغرافیایی مازندران در دورۀ پهلوی اول به شمار میآیند.
محمدحسین فروغی (دکترای تاریخ اسلام، مدرس دانشگاه فرهنگیان پردیس شهید باهنر اصفهان): جغرافیای تاریخی اصفهان و عوامل مؤثر در تغییرات آن
«اصفهان» نامی است که امروزه به مرکز استانی با همین نام در مرکز ایران اطلاق شده، اما این نام و گسترۀ جغرافیایی شمول آن در طول تاریخ نشان میدهد که وجه تسمیۀ نام با جغرافیای آن مرتبط است و تغییرات عمدهای نیز در جغرافیای تاریخی این نام و منسوبان آن رخ داده است. حال آنکه میدانیم در دوران پیش از اسلام نقطۀ شهری با نام اصفهان وجود نداشته و مرکزیت منطقۀ اصفهان یا «سپاهان» نیز «شهرستان» یا «جی» بوده است، اما از قرن دوم اسلامی این نامِ کل، به نقطۀ شهری خاصی اطلاق شد که در جوار یهودیه شکل گرفته بود و به مرور آبادیهای اطراف را در خود جای داد. پرسش اصلی این تحقیق، اسباب نامگذاری این منطقه و تغییراتی است که در طول تاریخ در مورد گسترۀ جغرافیایی آن روی داده است. نتایج تحقیق که از راه مطالعه کتابخانهای به دست آمده است، نشان میدهد که دشمنی یهودیان با امرای محلی و ساکنان این منطقۀ عمومی در دوران ساسانی، زمینهای شد تا با فاتحان مسلمان همکاری کنند و اعراب مسلمان نیز پایگاه حکومتی منطقه را در جوار یهودیه تشکیل دهند و نام کل را بر جزء و نقطۀ شهری نو بگذارند. به مرور اصفهانِ نو، از جی و شهرهای چندگانۀ قدیم منطقه پیشی گرفت و از این جهت اصفهان پیش از اسلام با اصفهان دوران اسلامی متفاوت شد. البته این تفاوت فقط در قالب تغییر جغرافیای تاریخی بود؛ زیرا منطقۀ عمومی اصفهان همان کارکردهای قدیم خود را در حاشیۀ زایندهرود نسبت به اقتصاد و سیاست ایران حفظ کرده و گاهی به اوج رسانده بود.
محمدرضا سحاب (نقشهنگار و پژوهشگر، رئیس مؤسسۀ جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب) و محمدعلی سیفی (پژوهشگر تاریخ و جغرافیا): جغرافیای تاریخی تهران
حصار شاهطهماسبی که در سال ۹۶۱ق. به دستور شاهطهماسب صفوی گرداگرد چندین روستا در شمال ری ایجاد شده بود، در سال ۱۲۰۰ق/ ۱۱۶۵ش. اقامتگاه و سپس پایتخت آقامحمدخان قاجار، سرسلسله قاجار شد. آقامحمدخان با تاجگذاری در این شهر، رسماً حکومت قاجاریه را تأسیس کرد و اداره امور ایران را در دست گرفت.
براساس نقشة بهجا مانده از «آلکساندر فردریش اشتال» کارتوگراف مشهور آلمانی در سال ۱۹۰۰م/۱۲۷۹ش. وضعیت جغرافیایی منطقه تهران به نحوی است که رودخانههای جاجرود در شرق و کرج در غرب، سلسلهجبال البرز در شمال و دشتهای گسترده شهریار، ری، غار، فشافویه و ورامین در جنوب، اقلیم بسیار مطلوبی را برای حیات چندجانبه به وجود آورده که مورد توجه محققین واقع شده است (نقشه مذکور پیوست است).
در پژوهش شناخت جغرافیای تاریخی این شهر چند نکتۀ مهم مورد توجه قرار گرفته است:
۱٫موقعیت جغرافیایی در بستر تاریخی از زمان آقامحمدخان تا کنون با مقدمهای از تاریخ قبل از آن؛
۲٫موقعیت منطقهای گسترش شهر از حصار طهماسبی تا تبدیل شدن به ۲۲ منطقه فعلی؛
۳٫ تبدیل شدن یک موقعیت جغرافیایی که میتوانست بزرگترین باغشهر مدرن باشد، اما به کلانشهری بیمار تبدیل شد که با وجود خودکفا بودن، مصرفکننده شد.
هدف از این پژوهش، شناخت اجمالی بر مبنای اسناد مکتوب و نقشههای ترسیمی است تا مورد استفاده پژوهشگران قرار گیرد و در بهبودبخشی این کلانشهر به کار آید.
نوشته شده توسط پژوهشکده تاریخ اسلام در چهارشنبه, 05 فوریه 2020 ساعت 11:40 ق.ظ