در تاریخ اندیشه در ایران، «اندرزنامه»، «سیاستنامه» و «نصیحت الملوک»، هر یک بهعنوان نوعی از اندیشة سیاسی شناخته شدهاند. البته در تاریخ اندیشة سیاسی غرب نیز این نوع «گفتار» (Discourse) با ایزوکرات همعصر افلاطون آغاز شد، با سنکا و سپس نویسندگان مرآتالامرا (The Mirror of the Kings) قرون وسطی ادامه پیدا کرد و درنهایت با اومانیستها (اصحاب مطالعات انسانی) در عصر رنسانس مجدد احیاء شد. در مورد مختصات هر یک از این گفتارها و همچنین جایگاه این نوع «گفتار» در میراث فکری ایرانی، نظرات گوناگونی ارائه شده است.
در این کتاب، بهطور مشخص با ابتناء به رویکرد دلالتی/پارادایمی در اندیشة سیاسی سعی شده نشان داده شود که مجموعة این گفتارها در طول تاریخ ایران را میتوان به جهت مختصات مشترکی که دارند و علیرغم تفاوت مابین آنها، از جهت زمینههای تاریخ ظهور و از حیث مشخصات ظاهری، بهعنوان یک پارادایم در اندیشة سیاسی محسوب کرد.